سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صیقه - متعه - ازدواج موقت

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نگاهی به اجازه(اذن) پدر در ازدواج (موقت/دائم) دخت

سوال: آیا دختران باکره ی بالغه ی رشیده،
برای ازدواج موقت و
دائم،
لازم است از اولیاء عقد (پدر، پدر پدر) اجازه بگیرند؟

چند نکته مقدماتی:

  1. در مورد پاسخهایی که در زیر می آید و بعضا به «عدم وجوب اذن پدر در ازدواج» حکم
    میدهد؛
    الف) مساله را از «فقط نظر شرعی» بررسی میکند و جنبه
    قانونی آن محفوظ است. همانطور که میدانید از نظر قانون فعلی، این کار نیاز به اذن
    پدر دارد. (به مورد شماره 4 در ادامه رجوع کنید)
    ب) تمامی مسائل
    زیر با فرض اینکه آن دختر بالغه، «باکره» و «رشیده» باشد، بررسی شده اند که
    متاسفانه خیلی از افراد (و چه بسا خود نویسنده در دوران جاهلیتش!) به این قید مهم
    توجه کافی را نمیکنند.
    جهت مطالعه بیشتر پیرامون قید «رشیده» به این مطلب مراجعه کنید.
    همچنین خانم
    غیر باکره (که بکارتش از راه مشروع مثل شوهر دائم یا موقت، از بین رفته) به هیچ
    عنوان نیازی به اذن پدر ندارد. (هر چند از منظر سنّی ها، دختر غیر باکره هم به اذن
    پدرش نیاز دارد!!!)
    لازم به ذکر است که اگر بکارت دختری از راه نامشروع از بین
    برود، یا مثلا بواسطه بازی یا پریدن از جای بلند و امثالهم... اینجا بین فقهاء
    اختلاف هست که آیا به این فرد باکره گفته میشود یا خیر. برای آگاهی از ریز نظر
    فقهاء در مورد این مساله نیز، این مطلب کامل را
    بخوانید.
    ج) «اذن»، یعنی «اجازه زبانی»، و با «رضایت» (که قلبی است) فرق
    دارد.
    لذا اینکه دختری تنها بداند که پدرش قلبا راضی است، به این معنا نیست که
    پدرش «اذن» و اجازه داده است.
  2. اولیاء عقد، یعنی کسانی که نظرشان از دید فقهی در صحت یا عدم صحت عقد تاثیر
    دارد.
    اولیاء عقد فقط «پدر» و «پدر پدر» هستند و در صورت فوت آنها (یا بنا به
    نظر برخی؛ در دسترس نبودن آنها) دیگران (مثل مادر و برادر و عمو و …) هیچ حقی در
    اجازه دادن یا ندادن ندارند و دختر میتواند آزادانه با هر کس که میخواهد ازدواج
    کند. (باز هم تاکید میشود که در صورت «رشیده» بودن)
  3. معنی کلمه های «احتیاط»، «احتیاط مستحب» و «احتیاط واجب» و «لا یخلو عن وجه»
    و «لا یخلو عن قوه» و «اقوی» و «اظهر» و «باید» در فتاوای مراجع و رساله های توضیح
    المسائل

    معنای احتیاط: کلمه «احتیاط» گاهی به تنهایی بکار میرود. در
    این حالت لازم است که با توجه به تعریف «احتیاط واجب» و «احتیاط مستحب» (که در
    ادامه می آید) تشخیص دهیم که منظور از کلمه «احتیاط» کدام یک از این دو نوع
    است.
    معنای احتیاط واجب: هرگاه مجتهدی درباره یک موضوع حکم ندهد و سخنش
    را با عبارت «احتیاط» شروع کند، میگوییم که در آن مساله، «حکم» / «فتوا» نداده
    است.
    مثال: اگر موقع خواندن حمد و سوره، بی اختیار به قدری حرکت کند که
    از حال آرام بودن بدن خارج شود (تا اینجا شد موضوع. حالا نوبت به بیان حکم
    رسیده بنابر احتیاط ، بعد از آرام
    گرفتن بدن آنچه را در حال حرکت خوانده دوباره بخواند.
    زمانی که مجتهد در یک
    مساله به حکم نمیرسد، در آن مساله بجای «فتوا»، «احتیاط» میدهد.
    بارها از بنده
    سوال شده که خب وظیفه ما چیه؟
    شما یا میتونید به همون راه احتیاطی مرجعتون عمل
    کنید، یا میتونید بسته به دیدتون نسبت به مساله تقلید، به مجتهد دیگر (که برخی هم
    میگویند که مجتهد اعلم دیگر) که به حکم آن مساله رسیده، مراجعه کنید.
    معنای احتیاط مستحب: بعد از حکم می آید و زائد است، یعنی میتوان به آن احتیاط عمل
    نکرد.
    مثال: کسی که نمیتواند نماز را به هیچ نحوی درست ادا کند (تا اینجا
    شد موضوع، حال حکم؛) باید هر طور که میتواند نماز بخواند (حکم آن موضوع داده شد،
    حالا هر احتیاطی در ادامه بیاد، احتیاط مستحب هست؛) هر چند احتیاط آن است که
    به جماعت بخواند.
    معنای «لا یخلو عن وجه» و «لا یخلو عن قوه» و
    «اقوی» و «اظهر»: این کلمات در عبارات فقهاء دلیل بر «فتوا» و حکم
    قطعی آنهاست. کما اینکه برخی از مکلفین از خود مراجع هم درباره معنی این کلمات
    استفتائاتی کرده اند و پاسخ گرفته اند که: اینها بیان کننده فتوا
    هستند.
    مثال: بجز روزه ماه رمضان و قضای آن، در سایر روزه های واجبی که
    وقت معینی دارد (مثلا روزه نذری یک روز معین) اگر فرد جنب تا اذان صبح عمدا هم غسل
    نکند، اظهر این است که روزه اش صحیح است.
    معنای «باید»: کلمه
    «باید» در لسان اکثر فقهاء به معنای «فتوا به واجب بودن آن امر» است. تنها
    استثناءهایی که بنده در این مورد دیده ام، در مسائل آقای خوئی و آقای تبریزی (رضوان
    الله تعالی علیهما) است که گاهی به معنای «احتیاط واجب» است و...
    مثال: این تصویر را
    ببینید

    همچنین در کتاب «صراط النجاة» ایشان که یک کتاب فتوایی است، اینگونه
    سوالات دیده میشود. برای نمونه مساله
    469 از ج8 صراط النجاة را ببینید.
  4. قبل از بررسی مساله از دید شرعی، 2 قانون مرتبط با این بحث را در ادامه ذکر
    میکنم:
    ماده 1043 (اصلاحی 14/8/1370) نکاح دختر باکره، اگرچه به سن بلوغ
    رسیده باشد، موقوف به اجازه پدر یا جد پدری او است و هر گاه پدر یا جد پدری بدون
    علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند، اجازه او ساقط و در این صورت دختر می‌تواند با
    معرفی کامل مردی که می‌خواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها
    قرار داده شده پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به
    ثبت ازدواج اقدام نماید.
    ماده 1044 (اصلاحی 14/8/1370) در صورتی که پدر
    یا جد پدری در محل حاضر نباشند و استیذان از آنها نیز عادتاً غیرممکن بوده و دختر
    نیز احتیاج به ازدواج داشته باشد، وی می‌تواند اقدام به ازدواج نماید.
    تبصره
    (الحاقی 14/8/1370)
    ثبت این ازدواج در دفترخانه منوط به احراز موارد فوق در
    دادگاه مدنی خاص می‌باشد.

- - - - - - - - - - - - - - - - -
در پاسخ به سوال اصلی این مطلب (که در
بالا مطرح شد) چند نظر بین علماء هست:


این فتاوا مربوط به اواخر سال 1387 است که از روی رساله توضیح
المسائل 13 مرجع
تهیه شده. برای مشاهده متن در کیفیت بالا و همراه با جزئیات و
تائیدات، روی آن کلیک کنید.

پاسخ ها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:

  1. آقایان ؛ سیستانی، خمینی، شبیری: اجازه پدر واجب است
  2. آقایان ؛ فاضل، گلپایگانی، خوئی، اراکی، صافی، مکارم، وحیدخراسانی، خامنه‌ای،
    تبریزی: بنابر احتیاط واجب، اذن لازم است
  3. آقای بهجت: اذن پدر، تکلیفا واجب است یعنی: اگر اذن نگرفت معصیت
    کرده است اما عقد صحیح است
  4. آقای صانعی: در عقد دائم لازم نیست اما در عقد موقت لازم است
  5. آقایان نوری همدانی، روحانی، گرامی، حسینی شاهرودی، غروی علیاری،
    جناتی: اذن پدر لازم نیست!

چند نکته:

  1. حقیقت آن است اختلافات زیادی بین رساله های فارسی و عربی وجود دارد. آنچه به
    عنوان «حکم الله» در دروس خارج بدست می آید و در رساله های عربی درج میشود و با
    عبارت «لا بأس بالعمل بهذا الکتاب» و... صحت عمل به آن تایید میشود، غیر از آن چیزی
    است که برای ما اظهار میشود!
  2. آقای سیستانی در مورد دختری که مستقل است و بعبارتی متصدی امور زندگی خویش است،
    احتیاط واجب داده اند نه فتوا. بدلیل مفصل بودن، نکات اضافی پیرامون نظر ایشان، در
    انتهای همین مطلب بررسی شده است.
  3. آقای خمینی در آخر عمرشان از «احتیاط واجب» به «فتوا» تغییر حکم دادند لذا
    مقلدین ایشان به هیچ وجه نمیتوانند بدون اذن پدر ازدواج موقت کنند. تصویر مربوطه از
    ملحقات رساله ایشان:


  4. از آقای نوری همدانی نیز تا بحال نظرات مختلفی شنیده و دیده ام. مثلا
    ایشان چند سال پیش فتوا دادند که اذن پدر لازم نیست:

    پس از مدتی به
    واجب بودن اذن پدر «فتوا» دادند!
    در آخرین فتوایی که از ایشان دیدم (اولین تصویر
    این مطلب که مربوط به پاییز 87 است) فرموده اند که «اذن پدر برای دختر رشیده
    لازم نیست
    »
  5. مرحومین؛ فاضل و گلپایگانی (رحمهما الله) و همچنین آقای مکارم، در رساله های فارسی «احتیاط واجب» داده اند اما در رساله های عربی
    صریحا فتوا به «نیاز نداشتن دختر رشیده به اذن پدر» داده اند.
    تصویر مربوط به
    نظر مرحوم گلپایگانی


    تصویر مربوط به نظر آقایان ؛ فاضل و مکارم (که با لفظ «اقوی» و
    «لا یخلو عن قوة» به استقلال دختر رشیده و عدم نیازش به اذن پدر فتوا داده اند)

    آقای فاضل (همانطور که در تصویر فوق هم میبینید) در کتاب تعلیقة عروة الوثقی، صریحا به استقلال دختر فتوا میدهد و اذن پدر
    را به عنوان احتیاط مستحب میداند. (که گفتیم رعایتش لازم نیست): وإن کان القول
    الثانی وهو استقلالها لا یخلو عن قوّة، ومع ذلک فلا یترک مراعاة الاحتیاط
    بالاستئذان من الأب أو الجدّ. (صفحه 747 ج2 حاشیه عروة الوثقی)
    و مشابه همه کتب فتوایی عربی
    دیگر، در مقدمه
    این کتاب
    (تعلیقه عروة) نوشته اند:
    لا بأس بالعمل بهذا الکتاب مع رعایة
    ما علّقته علیه

    هیچ اشکالی در عمل به این کتاب (عروة الوثقی سید کاظم یزدی)
    با رعایت تعلیات بنده، نیست.

در پایان و قبل از بررسی نظر آقای سیستانی، دو سند دستنویس! هم از آقای مکارم برای شما آپلود کرده ام؛

اولی در زمینه احتیاطی که
برای فارسی زبانان داده اند و دلایل این مصلحت سنجی شخصی ایشان، از زبان
خودشان

دومی هم در زمینه تناقض
آشکار دو استفتاء پشت سر هم از ایشان

که در سوال اول گفته که اذن بنابر
احتیاط لازمه و در سوال دوم گفته که اگر اذن نگرفت و عقد موقت کردن، باید مدت رو ببخشه بعد جدا بشن!!

لازم بذکر است که از آنچه موثقین برای بنده نقل کرده اند این بدست می آید که
«بدلیل مفسده داشتن بیان عمومی عدم نیاز به اذن پدر» این مساله را بطور عمومی بیان
نکرده اند و الا حکم خدا از نظر این متخصصین همان است که در کتب عربی بر آن تاکید و
دلایل آن را نیز در کتب تفصیلیشان بیان و از آن دفاع کرده اند.

بررسی دقیق تر آقای سیستانی

در پایان هم نظر گل سر سبد مراجع )به نظر من البته!) را بررسی میکنیم. ایشان با
فتوای صریح اذن را لازم میدانند.
از آنجایی که قشر کثیری از دوستان دانشجو و
طلبه داخل و خارج ایران مقلّد ایشان هستند، لازم دیدم 4 راهکار و استثناء از ایشان
را هم در این باب توضیح دهم، تا افراد نیازمند بتوانند از حلالی که خدا قرار داده،
در جهت کمال خود استفاده کنند.

  1. اذن پدر در این چهار مورد ساقط میشود (طبق فتوای ایشان در مساله 69 ج3 منهاج که
    تصویر آن را در بالا میبینید)
    الف) منع از ازدواج (دائم/موقت) با کفو
    (همتای) شرعی و عرفی ؛
    کفو شرعی = هر دو شیعه
    کفو عرفی = نزدیکی در سطح
    تحصیلات و مالی و جمال و سایر کمالات عرفی
    ب) کناره گیری مطلق از امر
    ازدواج دخترش
    ج) سقوط از اهلیت آن بواسطه جنون و امثال آن
    د)
    بدلیل غیاب و در دسترس نبودن پدر یا پدر پدر، امکان اجازه گرفتن نباشد و در حال
    حاضر نیاز ضروری به این ازدواج داشته باشد
  2. در مورد دختر مستقل در شئوون زندگی (نه لزوما مستقل در خرج، بلکه ممکن است از
    دید عرف، یک دختر دانشجو که ماهی یکبار به خانه سر میزند یا دختری که مستقلا
    تصمیمات مهم زندگی خود را میگیرد نیز مستقل محسوب شود) ایشان اذن را بنا به «
    احتیاط واجب » لازم میدانند و لذا مقلدین ایشان، در مورد دختر مستقل میتوانند به
    مراجع دیگر مراجعه کنند. بد نیست این
    فایل صوتی
    را که توضیحی پیرامون این مساله است را نیز دانلود کرده و گوش
    دهید.
  3. خانم، میتواند برای حدود رابطه، شرط ضمن عقد بگذارد، اما بعد از عقد، هر زمان
    خواست میتواند این محدودیت را بردارد. (مساله 2432رساله فارسی)
    لذا در صورتی که
    پدر با کلیت ازدواج موقت مخالف نباشد، اما فقط راضی به رابطه محدود باشد (مثلا در
    حد درسی! مثل یه بنده خدایی!) طرفین میتوانند با این شرط عقد کنند اما بعد از عقد،
    دختر این شرط را بردارد !!!
  4. اگر پدر با کلیت ماجرا مخالفت کند، مثلا بگوید من با ازدواج موقت دخترم مخالفم
    (مهم نیست کفو شرعی و عرفی باشه یا نباشه) در این صورت هم اذنش ساقط است چون مشمول
    استثناء شماره 1 میشود. به استفتائی در این مورد توجه بفرمایید:

مهم: پاسخ استفتاء فوق تغییر یافته. توضیحات بیشتر...

- - - - - - - - - - - - - -
لینکهای اضافی به مطالب دیگر مرتبط با این موضوع
در همین وبلاگ یا سایتهای دیگر:



http://manmote.com/post/33640431